شبکه افق - 21 اردیبهشت 1400

الهیات " برابری " و مبانی " حقوق بشر " ( "حقوق بشر" ، علیه "کرامت انسان"؟!)

همایش بین المللی "حقوق بشر" نمایندگانی از یمن، نیجریه، عراق، بحرین، ایتالیا و افغانستان - "ستاد حقوق بشر" قوه قضائیه - 1397

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران و خواهران عزیز. دوستان ایرانی و غیر ایرانی، برادران خواهران، بویژه یمن و بحرین و نیجریه، عراق، افغانستان، ایتالیا و از هر سرزمین دیگری که هست. فعالیت برای حقوق بشر در فرهنگ قرآن و سنت، یک جهاد مقدس است تعبیر حق‌الناس و تعبیر نظام حق و تکلیف بین انسان و انسان یک تعبیر کاملاً شناخته شده انسانی بلکه باید گفت دینی است. همه آموزه‌های ادیان الهی البته باید گفت دین الهی نه ادیان الهی، که از آدم تا خاتم همه انبیاء(ص) از یک دین گفتند و یک سخن و یک حرف داشتند. یکی از حساس‌ترین نقاط در همه این تعالیم، نقطه انسان بوده، تفکیک بین حق‌الله و حق‌الناس، چه رسد به تقابل بین حق‌الله و حق‌الناس. می‌توانیم تفکیک‌ها و تقابل‌هایی که ضد تعالیم انبیاء بوده و هست. دو گروه به دام این تفکیک یا تقابل افتادند یک کسانی که به نام حق‌الناس و حقوق بشر به جنگ خدا و خداپرستی و خدامحوری آمدند مدعی شدند ما خدا را حذف می‌کنیم و خودمان به جای آن می‌نشینیم و انسان دیگر خلیفه‌الله نیست انسان خود الله است! از این پس انسان، نماینده و تجلی خداوند لازم نیست باشد جایش را با خداوند عوض می‌کند و ادعا کردند و شاید گمان کردند که وقتی از انسان‌پرستی به جای خداپرستی سخن بگویند حقوق انسان رعایت می‌شود در حالی که در هر دوره‌ای خداوند بیشتر فراموش شد، حذف شد بلافاصله انسان بود که فراموش شد و حذف شد. خداوند در قرآن می‌فرماید هر فرد یا جامعه‌ای که خداوند را فراموش کند خدا کاری می‌کند که آن فرد یا جامعه خود را هم فراموش کند. و این خیلی نکته مهمی است. خدافراموشی نتیجه‌اش انسان‌فراموشی است. حذف خدا بلافاصله حذف انسان است. حق‌الله را زدن، زدن ریشه حق‌الناس است. متأسفانه امروز، سران استکبار جهانی و صاحبان قدرت و ثروت و رسانه در جهان خیلی بیشتر از ما بلد هستند از حقوق بشر حرف بزنند بهتر از ما بحث می‌کنند خوب طبقه‌بندی می‌کنند مدعی می‌شوند طلبکار می‌شوند در حالی که در طول تاریخ هیچ کس و هیچ وقت به اندازه این‌ها نتوانسته بود حقوق بشر را در این سطح کلان پایمال و ضایع کند. ما با یک موجوداتی مواجه هستیم که بهتر از همه تاریخ شاید دارند از حقوق بشر حرف می‌زنند و بهتر از همه تاریخ حقوق بشر را پایمال می‌کنند امروز این مسئله مهمی است که ما گرفتار آن هستیم. دقیقاً همان کسانی که بزرگترین کشتارها و جنگ‌ها، فجیع‌ترین شکنجه‌ها و وحشیانه‌ترین قتل‌عام‌ها و ناجوانمردانه‌ترین غارت‌ها و خشن‌ترین ترورها، کورترین سلاح‌های کشتار جمعی در طول تاریخ الآن بوجود آوردند و دارند مثل بلبل از حقوق بشر حرف می‌زنند! و از بقیه گزارش کار می‌خواهند و به بقیه نمره می‌دهند این مسئله مهمی است که با آن مواجه هستیم. آن وقت در واکنش به آن، ما دو نوع واکنش اشتباه، خطا نشان می‌دهیم. یک گروه که به ماهیت استکباری این‌ها توجه دارند و همین‌طور به مبانی الحادی این تعریف از بشر و حقوق بشر توجه دارند اما توجه نمی‌کنند که بحث حقوق بشر جای لج و لجبازی نیست می‌گویند حالا که شما از حقوق بشر حرف می‌زنید پس اساساً ما از حقوق بشر حرف نمی‌زنیم. کل حقوق بشر یک بهانه و توطئه است و یک بازی سیاسی است ما کاری نداریم. خب از آن مقدمه این نتیجه بیرون نمی‌آید. درست است آن‌ها بازیگران سیاسی هستند و درست است که استعمار اروپایی از وقتی که وارد جهان اسلام شد ناپلئون و فرانسوی‌ها وارد مصر شمال آفریقا شدند و انگلیس‌ها وارد هند و شبه‌جزیره هند شدند از این طرف تا افغانستان آمدند و از آن طرف هم بخصوص در صد سال اخیر با جنگ یا بی‌جنگ با پنجه شیر یا زبان روباه در کل جهان اسلام مسلط شدند از فلسطین و اردن و عراق و شبه جزیره عرب و یمن همه این‌ها تا فلسطین تا عراق تا این‌ها. در همان زمانی که مشغول کشتار و غارت و استعمار بودند همان موقع هم از حقوق بشر حرف می‌زدند از توسعه و پیشرفت حرف می‌زدند. این کلمه استعمار که برای ما ترین بدی پیدا کرده، اول که آمد تِرین مثبتی داشت. یعنی ما به لحاظ اقتصادی از شما جلوتر افتادیم در این دوره اخیر، حالا می‌خواهیم دست شما را هم بگیریم و شما را کمک کنیم شما هم بالا بیایید! تحت عنوان کمک متمدن به وحشی آمدند! اعلام کردند حتی جنگیدن وحشی‌ها و گرفتن سرزمین آن‌ها لطف در حق آن‌هاست ولو آن‌ها شعور ندارند و نمی‌فهمند ولی همین‌طور که باید یک بچه بی‌شعور را زد و تربیتش کرد تا پیشرفت کند ما مجبوریم شما را بزنیم، بکشیم، تجاوز کنیم، غارت کنیم تا کم‌کم شما پیشرفت کنید! این فرهنگ از همان اول بود تا همین الآن. هنوز در فیلم‌هایی که می‌سازند بخصوص هالیوود شما همین قضیه را می‌بینید یعنی الآن هم به همان شیوه‌ها جنگ و غارت و کشتار هست و آموزش مدرن‌ترین شیوه‌ها و ساختن مدرن‌ترین ابزار شکنجه‌های جسمی و روحی در عین حال، هم همه را ما و شما را موعظه می‌کنند به حقوق بشر، حقوق زن، حقوق خانواده، صلح، حفظ محیط زیست، انرژی‌های طبیعی، گازهای گلخانه‌ای، نگران سوراخ اوزن هستند، نگران ماهی‌های کف دریا و اقیانوس هستند. خیلی قشنگ حرف می‌زنند درست در همان آن که دست‌شان پر از خون است دارند دست‌شان را از خون انسان‌ها می‌شویند دارند این حرف‌ها را می‌زنند. صبحانه خون انسان می‌نوشند و بعد می‌آیند در کنفرانس مطبوعاتی و کمیسیون‌های حقوق بشر از همه ما و شما شیک‌تر و قشنگ‌تر از حقوق ملت‌ها و حقوق بشر و حقوق حیوان حرف می‌زنند. حیوانی‌ترین برخوردها را با انسان می‌کنند بعد یک گربه‌ای در لوله آبی گیر می‌کند 50تا دوربین، 30 تا شبکه، پخش مستقیم، 8 ساعت گزارش که بالاخره سرنوشت این گربه ملوس چه شد؟ یک پاندایی در باغ وحش مریض شده همه به فکر آن هستند! درست در همان زمان دارد یمن را بمباران می‌کند. فجیع‌ترین جنایات دارد یمن اتفاق می‌افتد و این‌ها از همه بهتر دارند از حقوق بشر حرف می‌زنند! در افغانستان چه زمان شوروی روس‌ها کمونیست‌ها چه زمان آمریکایی‌ها و انگلیس‌ها که الآن هستند فجیع‌ترین جنایات اتفاق می‌افتد و زیباترین کلمات هم به کار می‌رود. در ایران همان‌هایی که آموزش می‌دادند که چگونه ناخن زندانیان سیاسی را بکشید که بیشتر درد بکشند، زیر ناخن‌شان چطوری سوزن فرو کنید آموزش می‌دادند آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها دانشکده شکنجه داشتند و دارند. دانشکده کودتا، دانشکده جنگ‌افروزی، دانشکده علمی که جنگ روانی چه کار کنیم به چه کسی تجهیزات بدهیم، چطوری حرف بزنیم تا یک مرتبه همین سالنی که ما نشستیم داریم با همدیگر صحبت می‌کنیم این‌ها آموزش می‌بینند چطوری ظرف یک ساعت ما را به جان هم بیندازند و موفق هم می‌شوند چون ما ضعیف هستیم، چون آن‌ها از ما قوی‌ترند چون آن‌ها مطالعه می‌کنند عمل می‌کنند ما مطالعه نمی‌کنیم و ضد عمل نشان می‌دهیم. در عین حال که این‌قدر وحشیانه و حیوانی برخورد می‌کنند شما همین الآن هم فیلم‌های هالیوودی را ببینید آن‌ها نمایندگان حقوق بشر هستند ما و شماها همچنان وحشی و ضد حقوق بشر هستیم! به فیلم‌هایی که جایزه می‌دهند، همین فیلم آپارتا که ترکیب فیلم و انیمیشن است نمی‌دانم دیدید یا نه، خب جایزه‌های خیلی بزرگی هم به آن دادند ظاهرش این است که مخاطب آن بچه‌ها و جوان‌ها هستند ولی این یک ارتشی فلج آمریکایی است آمریکایی‌ها دارند کرات دیگر را استعمار می‌کنند و آباد می‌کنند. یک سرباز فلج آمریکایی می‌آید توی بدن آپاتار توی بدن مردم آن کره قرار می‌گیرد این‌ها می‌خواهند بروند آن‌جا را غارت کنند بعد می‌گوید که خب ما که برای این وحشی‌ها مدرسه ساختیم، حالا جالب است مردم آن‌جا را که اول نشان می‌دهد دُم دارند! یعنی شما ملت‌ها نیمه حیوان و نیمه انسان هستید، سرزمین‌تان و حتی کرات و سرزمین‌های دیگرتان هم برای ماست، این سرباز فلج آمریکایی هم می‌آید حساب شما را می‌رسد و از طریق عشق، معمولاً عشق یک مرد اجنبی با یک زن آن سرزمین، ترکیب عشق و انسانیت و حقوق بشر و جنایت، اصلاً نمی‌فهمی که کجایش جنایت است و کجایش حمایت است، این‌طوری فیلم می‌سازند. آخرش انسان‌ها بر دُم‌دارها غلبه می‌کند ولی باز وقتی که دم‌دارها می‌خواهند قیام کنند و از حقوق خودشان و مقدسات مزخرف خودشان دفاع کنند باز یک آمریکایی باید رهبر آن‌ها باشد. همین سرباز به این نتیجه می‌رسد که نباید بگذارند که آن‌ها بیایند باز این بر آن‌ها پیروز می‌شود این‌ها نمی‌توانند کاری بکنند. این فرهنگ در فیلم‌هایشان، تعریف‌شان از تروریزم، تعریف‌شان را از حقوق بشر شما ببینید، یعنی یک وقت بحث آکادمیک بود الآن بحث کاملاً رسانه‌ای و تبلیغاتی است و سریع در ذهن همه، ‌از بچه‌ای که پای فیلم کارتنی نشسته تا پیرمرد و پیرزن برود که این‌ها هر کاری می‌کنند درست است! این‌ها بشر و حقوق بشر را می‌شناسند جنایت‌هایی هم که می‌کنند خدمت در حق بشر است! همه باور کنید.

خب دوتا واکنش غلط نشان می‌دهند. یک واکنش این است که می‌آیند می‌گویند این‌ها استبداد است مبانی آن هم سکولاریزم است پس گور بابای حقوق بشر. این یک خطا. تقابل حق‌الله و حق‌الناس را می‌پذیرد و می‌گوید ما حقوق بشر را کاری نداریم برای ما معیار، حق‌الله است. ما به شریعت کار داریم به حقوق بشر کاری نداریم! پیشفرض آن هم متأسفانه این است که شریعت یک چیزی است و حقوق بشر یک چیز دیگر است و این‌ها به هم ربطی ندارند. خب این جریان به نفع دشمنان حقوق بشر تمام می‌شود. چون بهترین راه و وسیله و ابزار برایشان این است که حق‌الله را بگذارند و بگویند خب این‌ها خودشان می‌گویند که دین با حقوق بشر و حق‌الناس کاری ندارد، حتی رقیب و دشمن هستند! این‌ها بین دعوای حقوق بشر و دین خدا طرف دین را گرفتند، خب ما هم که دین این‌ها را قبول نداریم، اصلاً دین چیست؟ برای ما بشر و حقوق بشر معیار است بنابراین دیدید ما گفتیم تنها مسیر تحقق حقوق بشر اومانیزم و سکولاریزم است! با دین نمی‌شود به حقوق بشر رسید. این بحث‌های تئوریک و روشنفکری است و در عمل هم عرض کردیم که جنایتکاران عالم بهترین سخنرانان در باب حقوق بشر شدند، رئیس دزدها شده رئیس پلیس! مثل قضیه اتمی. تنها کشوری که بمب اتم مصرف کرده و جنایتکار جنگی است باید محاکمه بشود آمریکا در ژاپن، شده رئیس پلیس اتمی دنیا! این‌ها این‌طوری‌اند رئیس دزدها رئیس پلیس شده! بعد بقیه هی باید به این‌ها جواب بدهند.

گروه دوم که خطای دوم را انجام می‌دهند جریان‌های غربزده که از غرب‌پرست شروع می‌شود تا غربزده، از غربزده هست تا غرب‌پرست. این‌ها این‌قدر احمق‌اند که این تناقض‌های نظری را نمی‌بینند که اصلاً از الحاد حقوق بشر بیرون نمی‌آید. اگر کسی ماتریالیست بود اصالت را به ماده داد و معتقد بود که همه حقوق بشری باید سکولاریزه بشود، سکولاریزه یعنی چه؟ یعنی قداست‌زدایی. اصلاً سکولاریزه کردن یعنی قداست‌زدایی یعنی هیچ چیز مقدس نیست! خب وقتی انسان و حقوق انسان سکولاریزه شده حقوق بشر سکولار شد دیگر برای حقوق بشر چه قداستی می‌ماند؟ چرا حقوق بشر مقدس می‌شود؟ حقوق بشر با هندوانه چه فرقی دارد؟ این یک تناقض بزرگ است از این تناقضات زیاد است. یک تناقض بزرگ بنیادین تئوریک این است که اگر خدا و معنای عالم را حذف کردی و گفتی جهان سروته ندارد و انسان این جسم است و نه عوارض جسم، و چیزی به عنوان روح و ابدیت و خدا و آخرت وجود ندارد یا قابل اثبات نیست ریشه کرامت انسان را زدی، ریشه قداست حقوق بشر را زدی، اگر بشر یک حیوان عادی است چرا مقدس است؟ چرا حقوق بشر مقدس است؟ همان‌قدر که حقوق زرافه مقدس است حقوق بشر هم مقدس است! سکولاریزم نمی‌تواند برای حقوق بشر، حقوق حیوان، حقوق گیاه، قداست تعریف کند چون اساساً هر امر مقدسی را نفی کردی. بله خرافات را به اسم امر مقدس حذف کنی منافاتی ندارد اما توحید، تنها پشتوانه فلسفی برای قداست حقوق بشر است. اصلاً چی مقدس است؟ خداوند. «هوالقدوس» خدا مقدس است. دیگر چه مقدس است؟ جز آنچه خدا آفرید؟ مقدس است چون او آفرید. آنچه خدا فرمود مقدس است چون او فرمود. اگر شما گفتید که حقوق بشر او نفرمود، خب چطوری ثابت می‌کنی که حقوق بشر مقدس است؟ مگر در نگاه ماتریالیستی امر مقدس اصلاً وجود دارد؟ اصلاً سکولاریزیشن، یعنی تقدس‌زدایی. چطور می‌توانی از حقوق بشر و سکولار سخن بگویی بعد هم بگویی حقوق بشر مقدس است و باید رعایت کنیم. اگر تناقض نظری بگویید تا آن تناقض وحشتناک بین نظر و عمل، بین حرف و عمل. آن شکنجه‌ها و جنایات در گوآنتاناموها و بولیوها که می‌گویند بیش از صد زندان این‌ها در جهان این‌طوری دارند در افغانستان و همه جا دارند چنانچه در زمان شاه در ایران داشتند. غارت کشورها از زمان قرن 15 و 16 میلادی تا همین الآن جنایات ادامه دارد و از همان زمان تا الآ این‌ها متمدن هستند ما وحشی! 200 سال است این‌ها حقوق بشری‌اند و ما ضد حقوق بشر! بعد این‌ها حقوق ما را پایمال می‌کنند و باز ما ضد حقوق بشریم این‌ها حقوق بشری!

دسته دوم و انحراف دوم این است که یک کسی بیاید بگویید بالاخره حقوق بشر همین است! بگویند بالاخره نسبت‌تان را با حقوق بشر معلوم کنید، نسبت دین‌تان را با حقوق بشر معلوم کنید، با کدام تعریف از حقوق بشر، مکاتب مختلف در حقوق بشر گفتند کدام‌شان حقوق بشرند؟ شما وارد حقوق می‌شویم علم به معنای فیزیک و شیمی که نیست، حقوق اساساً مبنایش اعتباری است منتها اعتباریات در بعضی از مکاتب حقوقی و اخلاقی اعتباریات و انتزاعیاتی هستند که پشتوانه عقیده ندارند فقط به آثار مادی‌اش نگاه می‌کند و تابع پروتکل است یا عرف است یا قرارداد است یعنی حقوق بشر و اخلاق هم همین‌طور، اخلاق‌ها ریشه ندارند! تا به منافع من و تو. فشارهای اجتماعی، اما یک وقت می‌گویید نه این اعتباریاتی است که پشتوانه دارند، پشتوانه تکوینی و عقلی دارند هم در حوزه فلسفه اخلاق ارزش و ضد ارزش قرارداد محض نیست هم در عرصه حقوق، این که فهرست حقوق بشر چیست ما چه حقوقی داریم و چه حقوقی نداریم این‌ها همه‌اش قراردادی نیست. فروع آن ممکن است قراردادی باشد مثل این که بگوییم پشت چراغ قرمز بایست و سبز برو. اما این خودش که مستقلاً یک حکم حقوقی نیست یک ریشه دارد ریشه‌ای نظم و عدالت و رعایت حق‌الناس است. این باید پشتوانه الهی و تکوینی داشته باشد یعنی شما باید یک چیزی به نام الهیات برابری اثبات کنی الهیات حقوق بشر، این مبنای کلامی و فلسفی دارد با فلسفه الهی می‌توانی بگویی سوگند به آزادی، سوگند به انسان و حقوق انسان. اصلاً سوگند، کلمه مذهبی است چون در سکولاریست چیزی به نام سوگند وجود ندارد ممکن است بگویی تقریباً امضاء می‌کنم و قول می‌دهم ولی سوگند نمی‌توانی بخوری. تا کِی روی قولت هستی تا زمانی که بتوانی زیر قولت بزنی! اما وقتی کسی گفت سوگند،‌امر مقدس، خدا و آخرت، وقتی یک چیزی را تعهد داد و امضاء کرد وقتی هم بتواند زیر آن بزند نمی‌زند زیر آن و نباید بزند. این فرق بین حقوق بشر راستین و حقوق بشر دروغین است. و حقوق بشر حبابی. کف حقوق بشر است خود حقوق بشر نیست. آن وقت این دسته دوم چه کار می‌کنند؟ منفعل، بی‌شخصیت، ترسو، همین می‌خواهند پیش ارباب بروند و ثابت کنند که ما هم خیلی ضد حقوق بشر نیستیم. ببینید شماها گفتید همجنس‌بازی جزو حقوق بشر است ما هم گفتیم! ببینید شما گفتید حق گناه، حق ارتداد، حق خودکشی، حق سقط جنین بدون الزام پزشکی این‌ها جزو حقوق بشر است ما هم گفتیم! الآن در رأس حقوق بشر این مسائل شده است! باز صد رحمت به آن‌هایی که در غرب در قرن 17 و 18 از حقوق بشر حرف می‌زدند آن‌ها باز از حقوق طبیعی حرف می‌زدند این چیزها را نمی‌گفتند الآن که شما هرجا در حقوق بشر می‌روید اولین چیزهایی که مطرح می‌کنند مثلا در ایران، حق همجنس‌بازان رعایت نمی‌شود! حق زنا! شما می‌گویید زنای محصنه، زنای محصنه چیه آقا، یک زن و مردی با هم هستند در عین حال می‌خواهد با مرد دیگری و زن دیگری هم باشد چه اشکالی دارد؟ این‌ها جزو حقوق بشر است ولی شما می‌گویید اینها جرم است! این‌ها جرم نیست! یعنی با مبنای الحادی برای حقوق بشر و تعریف بشر که در تعریف الحادی بشر، یک جسم است و بس. لذت است و بس. تجربه شخصی خودش را تمام! ملاک و معیار حقوق بشر لذت است از هرچه لذت می‌بری او جزو حقوق بشر است به شرط این که مزاحم لذّت دیگری نشوی. دموکراسی هم ممکن است بگوید آقا اگر 99درصد گفتند به یک درصد، به یک نفر ظلم کنیم دموکراسی هم بگوید خیلی خب آقا اکثریت است! آن انبیاء هستند که می‌گویند اگر همه بشر با هم اجماع کنند که به یک انسان بلکه به یک حیوان ستم کنند چنین حقی ندارند. دموکراسی تو باید تابع حق‌الناس و حق‌الله باشد نه این که حق‌الله و حق‌الناس دنبال نظر شما بدوَد! خود دموکراسی هم در چارچوب عدالت، رأی‌گیری در چارچوب عدالت باز خودش حق‌الناس می‌شود باید رعایت شود نه رأی اکثریت! در چارچوب حق‌الناس نه رأی اکثریت علیه حقوق، علیه عدالت و علیه اخلاق. حقوق بشر در چارچوب عقل و اخلاق باید باشد نه این که عقل و اخلاق را تابع یک تعریفی از حقوق بشر کنید بعد هم بگویند ما را عادت دادند و شرطی کردند که وقتی ما حقوق بشر می‌گوییم منظور، دیدگاه لیبرال و اصالت لذت است! بعد که می‌گویند شما نسبت خودتان و دین را با حقوق بشر تعیین کنید یعنی می‌گویند دین شما تا کجا با این منافع مادی که ما تعریف کردیم سازگار است؟ با اصالت لذت، اصالت سود، اصالت تجربه، آن‌ها حقوق بشری است! آن بقیه دین‌تان که از تکلیف الهی حرف می‌زند، از تقوا حرف می‌زند، از جهاد با نفس حرف می‌زند، از جهاد با دشمنان عدالت در بیرون حرف می‌زند آن‌ها خلاف حقوق بشر است! حقوق بشر چیه آقا؟ به من بگو بشر کیست تا به تو بگویم حقوق بشر چیست؟ از درون هر انسان‌شناسی یک دستگاه حقوق بشری بیرون می‌آید. ما یک چیزی به نام حقوق بشر مطلق بدون قید نداریم باید بگویید حقوق بشر در نظام لیبرال، حقوق بشر در نظام سوسیالیستی مارکسیستی، حقوق بشر در نظام فاشیستی، حقوق بشر در نظام فکری بودیزم، هندوئیزم، حقوق بشر در دستگاه مسیحی، حقوق بشر در دستگاه اسلامی. تازه آن‌جا هم باز، از ریشه‌های کلامی که یک جاهایی اشعری و عدلیه و معتزلی با هم اختلاف پیدا می‌کنند که آثار آن در حقوق معلوم می‌شود. این‌ها می‌گویند حقوق بشر یک چیز ثابتی است! کلاً وقتی بدون قید گفتیم حقوق بشر، منظور حقوق بشری است که ما می‌گوییم! خب آن حقوق بشری که شما می‌گویید مبنایش چیست؟ بر اساس کدام معرفت‌شناسی؟ آن دستگاهی که بخواهد بشر را و حقوق بشر را شناسایی کند آن دستگاه شناخت بر اساس کدام اپیستومولوژی و معرفت‌شناسی است؟ اصالت تجربه است؟ خب تعریفش از بشر می‌شود جسم بشر. خب بعد تعریفش از حقوق بشر، فقط می‌شود تعریف نیازهای جسمانی بشر. اگر کسی بشر را محدود و بدون آخرت تعریف کند یعنی بگوید بشر موجودی است که بین چند ماه و چند هفته و بعضی‌هایشان بین چند روز و چند ساعت عمر می‌کنند بعضی‌هایشان هم چند دهه،‌ بعضی‌هایشان که در دوره ما شوخ قول را می‌کشند مثلاً 120 سال! حالا قبلاًها می‌گویند عمر بشر طولانی‌تر بوده، مثلاً در مورد حضرت نوح(ع) می‌گویند ایشان فقط 950 سال تبلیغ می‌کرده، یک بخشی طول بشر خیلی طولانی بوده چنان که همین الآن جوامعی هستند که عمر متوسط‌شان 90 سال- 100 سال است. متوسط‌شان 100 سال است. جوامعی هم داریم که عمر متوسط‌شان 37 سال است همین الآن. عمدتاً هم کشورهای تحت ستم این بی‌شرف‌هاست که همه چیزشان را بردند و خوردند و کشتند و تحقیرشان می‌کنند آخرش هم می‌گویند ما آمدیم شما را آدم کنیم خب این دسته دوم خودشان را با آن‌ها تطبیق می‌دهند. می‌گویند آقا بیاییم یک بخش‌هایی از قرآن و اسلام را قیچی کنیم دور بریزیم ظاهراً این با تعریف این‌ها با حقوق بشر نمی‌خواند. این که ابراهیم(ع) تبر برداشت بت شکست و به مقدسات دیگران اهانت کرد! این که لوط(ع) در قوم لوط آمده و به مردم می‌گوید این کارها را نکنید به تو چه مربوط است به زندگی مردم دخالت می‌کنی؟ ابراهیم به چه حقی تبر برمی‌دارد بت‌های ما را می‌شکند؟ تو خدای خودت را بپرست آن‌ها هم خدای خودشان را بپرستند چرا بت‌های آن‌ها را می‌شکنی؟ چرا به مقدسات آن‌ها توهین می‌کنی؟ خب معلوم می‌شود که معنای کرامت بشر و حقوق بشر عوض می‌شود. بت‌پرستی با کرامت بشر سازگار نیست بنابراین بت‌پرستی جزو حقوق بشر نیست. در قوم لوط، همجنس‌بازی خلاف کرامت بشر است باعث نابودی انسان است بنابراین، این عمل جزو حقوق بشر نیست جزو حدود بشر است. در این دیدگاه واجب و حرام خلاف حقوق بشر است. واجب و حرام یعنی چه؟ به اجبار باید و نباید ما نداریم. هرکس باید و نباید خودش را دارد آن هم به دلخواه خودش، این جزو حقوقش هست. حق گناه، حق خودکشی، حق ارتداد، همه این‌ها در حقوق بشر است. حالا هرچه را که ما می‌گوییم در حقوق بشر نیست، هرچه که در حقوق بشر نیست روش آن نیست که مستقیم برویم برخورد و درگیری کنیم. اما این‌ها جزو حقوق بشر نیست. چرا منفعل هستیم؟ انعطاف خوب است انفعال بد است. انعطاف اجتهاد است که آقا من سر حرف خودم هستم و همان‌ها را دارم می‌گویم منتها در این زمان، در این شرایط، در این زمان و این مکان، تاکتیک من در بحث تغییر می‌کند. با این مخاطب فرق می‌کند چگونه حرف بزنیم تا آن مخاطب. شما یک جامعه بودایی با یک جامعه مارکسیست با یک جامعه شمال اروپا و یا جنوب آفریقا با چهارتا مخاطب مواجه هستید با همه که نباید یک‌جور حرف بزنیم. اما با همه باید... حرف بزنیم. ببینید یک وقت می‌گوییم با چهارتا مخاطب چهارتا حرف بزن، نه این غلط است. در یک جمع لامذهب قرار می‌گیری از حقوق بشر لامذهبی حرف بزن! در مقدس‌ها قرار می‌گیری خرمقدسی حرف بزن! آن‌جا بگو آقا حقوق بشر شما چه می‌فرماید هرچه شما بگویید ما هم همان را می‌گوییم! اسلام مترقی است هرچه شما بگویید! او بگوید ما خودکشی را جزو حقوق بشر می‌دانیم ما هم بگوییم بله حتماً! باید به انسان احترام گذاشت، خودش برای خودش است! بدن خودش است! دلش می‌خواهد بگوید زمین را نگه دارید من می‌خواهم پیاده شوم، این ایستگاه می‌خواهم پیاده شوم! مگر شما حق دارید به کسی بگویید چرا داری پیاده می‌شوی؟ می‌گوید من می‌خواهم از دنیا پیاده بشوم! خب در منطق الهی اصلاً چنین حقی نداری، این بدن برای تو نیست، زندگی تو هم برای تو نیست بلکه امانت الهی است. تو حق نداری خودت را جهنمی کنی. تو حق نداری خودکشی کنی، تو حق نداری خودت را نابود کنی. در منطق مادی خویش‌مالکی مطلق است. این بدنم! من این بدنم! روح و تکامل و ابدیت و این حرف‌ها نیست. من این بدنم و این بدن من است و این بدن مطلقا برای من است من هرچه را که با همین ابزار تجربه می‌کنم و هرچه را که احساس می‌کنم و از هرچه که لذت می‌برم آزادی التذاذ، هر نوع التذاذی این مبنای حقوق بشر است، هر کاری دوست دارم می‌کنم تو فقط یک قید می‌توانی بگذاری که من مزاحم تو نشوم که آن هم نمی‌شود. وقتی که حدود الهی نباشد همه مزاحم هم می‌شوند مگر به روش پراگماتیستی، یعنی بگوید اگر من مزاحم این بشوم این هم مزاحم من می‌شود لذایذ من کم می‌شود من اگر بخواهم سرم را توی آخور او بکنم بعد هم او می‌آید سرش را توی آخور من می‌کند برای این که سر توی آخور تو نکند تو هم سر توی آخور او نکن. اگر از دیوار او بالا بروی بعد او هم می‌آید تو را می‌زند و او هم از دیوار تو بالا می‌آید. برای این که او از دیوار من بالا نیاید من هم از دیوار او بالا نمی‌روم! یعنی فقط یک حد داریم و آن هم رضایت و مزاحم آزادی دیگران نشویم. ولی اگر یک وقت هم توانستی که مزاحم او بشوی ولی او مزاحم تو نشود دیگر هیچ مانع فلسفی و اخلاقی نداری که مزاحم او بشوی. چون تنها بازدارنده تو احساس خطر تو از او بود که مثلاً پلیس من را می‌گیرد یا می‌آید از من انتقام می‌گیرد پس من باید حقوق او را رعایت کنم. تو در واقع حقوق او را رعایت نکردی، حتی حقوق خودت را هم رعایت نکردی چون تو چنین حقی نداشتی که از دیوار او بالا بروی. تو منافع خودت را هدف قرار دادی و اسم آن را حقوق بشر گذاشتی. خب حالا بین این دو مسیر غلط راه درست کدام است؟ نه این که هردوتای این‌ها پذیرفتند که حق‌الله شریعت الهی، حقوق بشر است البته اجتهادی اسلام نه غیر اجتهادی. اجتهاد یعنی زمان و مکان در مصادیق حقوق، در روش احقاق حقوق، تأثیر دارد ولی همه حقوق از اول بوده، آزادی بیان، آزادی انتقاد، نهی از منکر، امر به معروف، آزادی ازدواج، آزادی اشتغال، آزادی انتخاب سرزمین یعنی مسکن، آزادی امکان بهداشت، امکان امنیت، این‌ها همه از اول جزو حقوق بشر بوده، هیچ کدام از این‌ها مدرن نیست. از همه شرایع الهی ابراهیمی تا همین الآن بوده، از آن قانون اهورایی و لوح کوروش که می‌گویند توی همه این‌ها حقوق بشر هست ما هیچ چیزی به نام حقوق بشر مدرن نداریم، این اولین دروغ بزرگی است که همه جا به همه قالب کردند که حقوق بشر انسان جدیداً کشف شده! مدرنیته انسان را کشف کرده، اصلاً قبلاً برای بشر حقوق قائل نبودند الآن حقوق بشر کشف شده و قائل هستند! دروغ از این بالاتر نداریم. اتفاقاً آنچه که جدیداً کشف شده روش‌های کلاهبرداری و پدرسوختگی‌های جدید در نقض حقوق بشر است که این‌ها قبلاً نبوده. ابزار جدید برای نقض حقوق بشر. ادبیات جدید برای انحراف حقوق بشر. این‌ها درست است جدید است. و الا حقوقی که مناسب با کرامت انسان است همیشه بوده، این تصور که می‌گویند انسان‌ها اوایل وحشی بودند از انسان‌های نخستین بگیرید که در غارها زندگی می‌کردند که زبان ندارند، شعور ندارند، اخلاق نمی‌فهمند این‌ها حیوانند اصلاً میمون بودند بعد کم‌کم این‌ها چیز کردند الآن هم اوج تکامل بشر است! همه این‌ها چرند است اولین انسان، آدم و حوا، هابیل و قابیل، شما ببینید در کتاب مقدس آمده در قرآن هم گفته شده، زبان، منطق، اخلاق، حقوق بشر، دین و بی‌دینی، همه‌اش هست. هیچ رشدی در بشر نبوده، پیشرفت بشر در ابزار است، آن زمان دوربین فیلمبرداری نبوده الآن هست، پانصد سال دیگر هم یک چیزهایی هست که الآن من و شما اصلاً تصورش هم نمی‌توانیم بکنیم. یک دفعه دیدید جمعه‌ها هرکس سوار وسیله شخصی‌اش می‌شود می‌گویند برویم کره ماه و برگردیم! ولی هیچ چیز حقیقی و حقوقی باز هم تغییر نخواهد کرد. هزار سال دیگر، مثل هزار سال پیش، مثل الآن، حسادت، حسادت است. خیانت، خیانت است. وفای به عهد، وفای به عهد است. ظلم، ظلم است، عدل، عدل است. هزاران سال پیش قرآن می‌فرماید انبیاء می‌گفتند خدا، حق‌الله، حق‌الناس، دیکتاتورها، مستکبرین، فرعون‌ها می‌گفتند «اَرنا الله جهرتاً» کو خدا؟ نشان بده. ما فیزیک می‌فهمیم. ما تجربه حسی می‌فهمیم، ما آنچه که نبینیم باور نمی‌کنیم خرافات است. این همین حرف‌های پوزیتویست‌های الآن است. پوزیتویست‌ها چه می‌گویند؟ می‌گویند جز آنچه که تجربه کنم قبول ندارم. خب «اَرنا الله جهرتاً» پوزیتویزم است کجای این‌جا جدید است؟ ماتریالیزم اصالت ماده همین است که قرآن می‌فرماید آن موقع می‌گفتند «ما یُهلِکُنا الا الدَهر» خدا و اجل و فرشته مرگ و حیات و خلقت و ابدیت چیست؟ ما می‌آییم، می‌میریم، فقط قوانین دهر همین طبیعت است! خب مگر ماتریالیست‌های الآن چه می‌گویند؟ آخرین مکاتب ماتریالیست و نوماتریالیست چه می‌گویند؟ همین را می‌گویند چیز تازه‌ای گفته نمی‌شود. مشرکین الآن همان حرف‌ها را می‌زنند که آن موقع می‌زدند. این را بدانید هیچ حرف تازه‌ای در مسئله حق و باطل، و حقوق و حدود و عدل و ظلم، هیچ حرف تازه‌ای زده نشده و نمی‌شود به همین دلیل هم می‌گویند پیامبر خاتم انبیاست و این کتاب، کتاب ابد است چون اگر قرار بود بشر قدیم و بشر جدید در این حوزه داشته باشیم یعنی در حوزه حدود، حقوق، اخلاق، ایمان، کفر، عدل، ظلم، خب پس دیگر دین ابد و کتاب جاودانه و شریعت ابدی معنا نداشت. ما بشر قدیم و جدید فقط در ابزار داریم و آنچه که به عقل تجربی مربوط می‌شود. عقل تجربی چرا. در روایت هم می‌فرماید که «العقلُ عقلان» شما هم عقل طبع دارید هم عقل تجربی دارید. عقل طبع فرقی نکرده ما و شما از آدم‌های دو هزار سال پیش عاقل‌تر نیستیم، اخلاقی‌تر لزوماً نیستیم، ما از آن‌ها کامل‌تر نیستیم. عین همان‌ها هستیم. خوب‌هایمان عین خوب‌های آن‌ها هستند و بدهایمان هم عین بدهای آن‌ها هستند هیچ فرقی نکردیم. بعضی که می‌گویند سقوط کرده‌ایم. عقل ما از عقل آن‌ها بیشتر نشده است. پرسش‌هایی که دو هزار سال پیش در فلسفه مطرح بوده، هنوز پرسش‌های اصلی همان‌هاست و تا آخر هم همان‌ها خواهد بود.

ولی یک عقل هم داریم عقل تجربی،‌ چه در حوزه علوم انسانی، انسان‌شناسی و چه در حوزه علوم طبیعی، تجربی، ریاضی، تکنولوژی، چرا آن تغییر کرده است. ولی انسانیت انسان، عقل تجربی و تکنولوژی‌اش نیست. انسانیت انسان به آن عقل فطری‌اش است. عقل تجربی به درد امکانات دنیا می‌خورد، مثلاً سرما، گرما، بهداشت، سفرها سریع بشود و... به درد این‌ها می‌خورد. اما این را بدانید چون بعضی‌ها می‌پرسند که بالاخره بشر قدیم امکانات نداشته الآن این امکانات هست خب این که تبعیض است امکان رشد معنوی ما بیشتر از آن‌هاست، رشد معنوی و اخلاقی ما بیشتر از آن‌هاست! نخیر، بیشتر نیست. بیشتر نشده، ما در عقل تجربی و امکانات طبیعی ممکن است یک تفاوت‌هایی کردیم حتماً باز هم خواهد کرد، اما در آن عقلی که انسانیت انسان به آن عقل است ما حتی یک گام از بشر هزار سال پیش جلوتر نیستیم. همان کثافت‌کاری‌هایی که آن موقع بوده داریم انجام می‌دهیم. حرام‌ها همان حرام‌هاست، واجبات همان واجبات است. ارزش‌ها همان است، ضد ارزش‌ها همان است. ظلم همان است، ابزار و مصادیق آن فرق کرده است. البته این تغییر خیلی مهم است، اگر این تغییر را متوجه نشویم حقوق بشر را پایمال می‌کنیم یا به اسم حقوق بشر، حدود بشر را به حقوق بشر تبدیل می‌کنیم! دوتا خطا و دوتا خیانت صورت می‌گیرد، اجتهاد لازم است. سبک زندگی عوض می‌شود.  سبک زندگی از زمان پیامبر اکرم(ص) که هیچ، نسبت به 50 سال پیش یک عالمه تغییر کرده، اصلاً همین الآن تا اول انقلاب خیلی سبک زندگی خانواده‌ها تغییر کرده است، الگوی مصرف شان، روش گذران وقت‌شان، امورشان، تحصیلات‌شان. اصلاً مگر این خانواده‌ها با خانواده‌های 40 سال پیش یکی است؟ نه. اما اصول‌شان با اصول خانواده‌های 40 هزار سال پیش یکی است 40 هزار سال بعد هم همین است. ما که نیستیم شماها که 40 هزار سال بعد هستید آن موقع حرف من یادتان باشد که آن موقع ابزار و میز و ماشین و این کارها فرق کرده اما آدم‌ها فرق نکردند. باز خیانت جنسی،‌ سلامت جنسی، خیانت اقتصادی، سلامت اقتصادی، راست و دروغ، حق و باطل، بهشت و جهنم، همه تا آخر همین است. این‌ها می‌خواهند بگویند یک تعریف سنتی از بشر قدیم بوده که آن‌ها اصلاً برای بشر حقوقی قائل نبودند یا اگر بودند حقوق بشر سنتی است. اتفاقاً بیشتر هم تکلیف بوده تا حق. یا حق و تکلیف را با هم دیدند ولی ما الآن بشر مدرن هستیم، بشر جدید هستیم، مدرنیته! بشر کشف شده است! انسانیت انسان کشف شده است. او بگوید کشف شده ولی چه کشف شده که قبلاً نمی‌دانستیم؟ آن آدم نخستینی که بین خر و اسب راه می‌رفتند و به شکل میمون بودند و آدم‌ها تا قرن‌ها تا هزاران سال نه عقل تجربی داشتند نه عقل مدنی داشتند نه عقل طبیعی ریاضی داشتند هیچی نبودند یک مرتبه در قرن 18 میلادی، 19 میلادی، عصر روشنگری 16 میلادی، رنسانس، بشر قدیم یک مرتبه کات شد و بشر جدید آمد! این بزرگترین چرندی است که در دنیا دارند صد سال است می‌گویند و همه هم باور کردند. در کتاب‌های مدرسه‌ها هست و در کتاب‌های خودمان هم هنوز چهل سال بعد از انقلاب، هست! جزو مقدسات است. تصویرش را ببینید، علم از زمان این‌ها شروع شده، فیزیک، بنیانگذاران این‌ها 4- 5 تا کشورهای اروپایی هستند همه‌شان هم آخر قرن 19 یا اوایل قرن 20 هستند اصلاً قبل از این علم نبوده. فیزیک نبوده، قبلاً همه فکر می‌کردند خورشید دور زمین می‌چرخد! حالا هزار سال پیش ابوریحان بیرونی در همین افغانستان، هزار سال پیش، ششصد – هفتصد سال قبل از این‌ها دارد می‌گوید زمین کُروی است و دارد می‌چرخد از جاذبه زمین حرف می‌زند. وزن حجمی اجسام را می‌گوید که همین الآن وزن اجسام با دقیق‌ترین در یک مواردی عین آن است و در یک مواردی تفاوت‌های بسیار مختصری کرده است. ابن‌سینا آن قوانینی که به نام قوانین نیوتن مطرح است، این‌ها همه‌اش عین جملاتش را من درآوردم، قانون اول نیوتن، حرکت، عین این جمله‌ها، هزار سال پیش در کتاب ابن‌سینا هست و راجع به آن بحث می‌کند بحث در حوزه فیزیک، مکانیک و ارتباط آن با فلسفه. فخر رازی، قانون نیوتن در کتاب ابوالبرکات بغدادی است این‌ها همین‌طور که کلاه همه را برداشتند حرف‌هایی که "ابن‌هیثم" گفتند پدر عدسی مقعر و محدب، میکروسکوپ و تلسکوپ و اولین کسی که اتاق تاریک را طراحی کرد که پدر سینما و علم سینما و تکنیک سینماست، یا خوارزمی که جبر را بوجود می‌آورد که پدر کامپیوتر است، همه این‌ها نبوده؛ حرکت و گردش خون در بدن، در قلب که "ابن‌نفیس" کشف می‌کند و قرن‌ها بعد این را به یک پزشک دیگر نسبت می‌دهند. همه اسم‌ها و تاریخ‌ها قلابی! بعد گفتند همین‌طور که علم و طبیعت توسط ما کشف شد انسان و بشر و حقوق بشر را هم ما کشف کردیم! حالا آن حقوقی که قبل از شما جزو حقوق بشر دانسته نمی‌شد که شما جدیداً کشف کردید چه چیزهایی بوده؟ الآن بروید بپرسید چی بوده؟ ما یک بار رفتیم ژنو مرکز حقوق بشر بحث کردیم، هرچه توضیح می‌دهیم حق آزادی، حق بیان، و... می‌گویند که این‌ها مهم نیست. می‌گوییم پس در حقوق بشر چه چیزهایی مهم است می‌گوید حق همجنس‌بازان در ایران! حقوق بهایی‌ها در ایران! خب این‌ها که دارند مثل همه زندگی می‌کنند، کسی اصلاً این‌جا تحقیق نمی‌کند که چه کسی بهایی است چه کسی بهایی نیست. تبلیغ بهائیت ممنوع است وگرنه چند هزار بهایی الآن در ایران هستند و مثل بقیه هم دارند زندگی‌شان را می‌کنند کسی هم نمی‌داند این‌ها بهایی هستند و بعضی‌ها هم می‌دانند کارشان ندارند. حقوق بهائیت، حقوق بهایی‌ها، حقوق همجنس‌بازها، تازه ما با بهایی‌ها بخاطر این که یک مذهب و یک دین دیگر هستند کاری نداریم. دوتا مسئله است. بهائیت یک کلاهبرداری بود. این را دارم به شما می‌گویم چون در نهادهای حقوق بشر جهان هرجا بروید اول بحث بهائیت در ایران را مطرح می‌کنند. کل بهایی‌ها چند هزار آدم هستند که این‌ها از کل میلیاردها آدمی که دارد به آن‌ها جنایت می‌شود مهم‌ترند! ما که در این‌جا کسی تحقیق و تفتیش عقاید نمی‌کند که چه کسی بهایی است و چه کسی نیست. من خودم شاگرد بهایی داشتم می‌دانستم هم که بهایی است. خودش آمده گفته بهایی‌ام، با هم بحث هم کردیم، جوابش را هم دادم، زندگی‌اش را کرده، مدرکش را هم گرفته، الآن دکترا دارد. بحث بهائیت که این‌جا با آن برخورد می‌شود چند چیز است: 1) بهائیت یک دین و مذهب نیست. بهائی‌ها اول آمدند گفتند ما شیعه هستیم از درون شیعه بمب‌گذاری کردند، رهبران در حوزه شیعه در عراق آمدند بعد ادعا کردند ما رابط امام زمان امام غایب هستیم، با ایشان ارتباط داریم بعد گفتند ما نایب خاص ایشان هستیم، بعد گفتند ما باب سرّ هستیم یعنی گفتند ما با هم سر و سرّ داریم و عصرها با هم چایی می‌خوریم! حرفی چیزی پیغامی دارید از شما به ایشان و از ایشان به شما برسانیم! بعد ما دیدیم یک عده راه افتادند یعنی باور کردند. بعد گفت که من خود مهدی هستم تا حالا نمی‌خواستم بگویم. بعد از یک مدت گفت که یعنی مرحله به مرحله جلو آمد گفت من اصلاً پیغمبر جدیدم! ما اسلام را قبول داریم پیغمبر را داریم، شما چطور مسیحیت و یهودی‌ها را قبول دارید ولی پیغمبر جدید هستید ما خاتم بودن پیغمبر را قبول نداریم، ایشان پیغمبر بوده حرف‌های خیلی خوبی هم دارد ما به اسلام توهین نمی‌کنیم ولی دین جدید هستیم! خب شما اگر از اول می‌گفتید دین جدید هستید مگر یهودی‌ها مگر مسیحی‌ها مگر پیامبر ما را قبول دارند، مگر قرآن ما را قبول دارند اصلاً می‌گویند این نه پیامبر است و این نه کلام خداست، ولی کاملاً در جامعه اسلامی آزادی دارند. کسی حق ندارد حقوق‌شان را پایمال کند، کسی حق ندارد به آن‌ها توهین کند، آزادی دین، آزادی عبادت، حقوق شهروندی مساوی با بقیه دارند. پس مسئله، اختلاف عقیده نیست که ما به خاطر این که این‌ها مسلمان یا شیعه نیستند با این‌ها برخورد می‌کنیم نه؛ کسانی هستند که اسلام را از بیخ قبول ندارند ولی کاملاً محترم هستند و در مجلس نماینده دارند. اما بهائیت آمد توطئه کرد گفت ما شیعه‌ایم، بعد گفت مربوط به امام شیعه امام زمان هستیم! بعد گفت ما خود امام زمان هستیم، بعد هم گفت پیغمبریم، بعد هم گفت من خدا هستم! پشت این جلد محمد بهاء، جلد قرآن، نوشته که تاریخ تولد: من لم یلد ولم یولد! بالاخره لم یلد و لم یولد یا تاریخ تولد؟! بعد بهائیت رکن اصلی خیانت به ملت ایران در مشروطه بود در کنار جاسوس‌های انگلیس. بهائیت نقش بابی‌ها و ازلی‌ها نقش اساسی داشتند در روی کار آوردن رژیم پهلوی. بعد ارکان اصلی حکومت شاه اکثرشان بهایی بودند. یک سوم تا نصف‌شان بهایی بودند نخست‌وزیر هویدا که طولانی‌ترین دولت صدر اعظمی را دارد بهایی بوده، پزشک مخصوص شاه،‌ معلم بچه‌های شاه، رئیس ساواک (ثابتی)، فرماندهان اصلی ارتش، بزرگترین بانکدارها و سرمایه‌دارهای کشور، همه چیز دست بهایی‌ها بوده، یعنی این‌ها ارکان اصلی رژیم پهلوی بودند. سرکوب مردم، جنایت و خیانت. الآن هم کاملاً با سرویس‌های جاسوسی اسرائیل و آمریکا و انگلیس مرتبط هستند. خب این هم توطئه علیه دین بوده، هم توطئه علیه ملت ایران است. و الا صرف بهایی بودن که... ضمن این که باز هم این‌جا کسی تحقیق نمی‌کند که چه کسی بهایی است چه کسی بهایی نیست. گفتند آقا حق تبلیغ ندارید تمام. اگر کسی آمد گفت بهائیت فلان و فلان، طبق قانون با او برخورد شود. این را هم گفتم چون این‌ها روی این قضیه 40 سال است خیلی مانور دادند. هرجا می‌روی همین ژنو من رفته بودم نشستیم آن‌جا هرچه از حقوق بشر می‌گوییم می‌گوید بله بله، آخرش کسی آن بالا نشسته نمی‌دانم خودش صهیونیزم بود، بهایی بود، مسئولش بود، چون هرکسی را نمی‌گذارند آن بالا برود، تا این‌ها شروع می‌کردند حرف می‌زدند تأیید می‌کرد تا ما می‌آمدیم جواب بدهیم دو دقیقه جواب می‌دادم می‌گفت نه این‌ها چیز نیست دارید وارد فاز توهین به ادیان و مذاهب می‌شوید!  گفتیم آقا... مبنای حقوق بشر را خودشان تعریف می‌کنند. مصادیقش را خودشان تعریف می‌کنند خودشان هم نقض می‌کنند، همه کارها خودشان هستند، گفت اصلاً کلش برای ماست!



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha